بعضی روزای خیلی طولانی زود میگذرند و آخر شب که مرور میکنی میبینی همه این اتفاقا توی یه روز افتادن
بعضی روزا هم به سرعت برق میگذرن
یه روزایی هم هستن هی کش میان هییی کش میان هییییی کش میان . اون خستگیه که اخر شبا میاد سراغت از وسط این روزا میاد و حسابی کلافت میکنه
الان ساعت 23:12 دقیقست و بارون میاد
تا حالا اینطوری صداشو نشنیده بودم مثل خورده های شیشه میمونه
وقتی فکر میکنم خیلیا تو این سرما سقفی بالای سرشون نیست فکر میکنم خون داره از پنجره میپاچه توی اتاق
شکر غصه دار ....