شخصی جات

به گرفتار رهایی نتوان گفت آزاد

شخصی جات

به گرفتار رهایی نتوان گفت آزاد

بین خودمون باشه ...

مـن از آن روز کــه در بـنـــــد تـو ام آزادم

در بیدار باش این ثانیه های سپید

درست راس ساعت 5 صبح آنگاه که فواره عطر ملکوتی اذان

در خیابان های خواب مانده و کوچه های جا مانده از صبح این شهر خاموش طنین انداز است

به هیجان شوق انگیز یادت که خواب دیشبم را آشفته کرد

دارم شرح بی نهایت دلتنگی ام را

به گواه این کلمات خسته برایت بازگو می کنم ...

.

سرشارم از خفقان ندیدنت

لبریزم از هیجان شنیدنت

ای آرزوی محال محال من ...

جان می دهم به بهای رسیدنت

.

.

به قلم جناب محسن مظلومی

۱